زمینه ی مرجعیت عام امام
زمینهی مرجعیت عام امام موضوعی که بیش از هر چیز کارگزاران رژیم را به وحشت انداخت و فعالیتهای سرکوبگرانهی آنها را برای جلوگیری از آن متمرکز کرد، مسئلهی مرجعیت عام امام بود که حتی ساواک در گزارشات رسمی نسبت به آن ابراز نگرانی میکرد. در یکی از این اسناد که به
زمينهي مرجعيت عام امام
موضوعي كه بيش از هر چيز كارگزاران رژيم را به وحشت انداخت و فعاليتهاي سركوبگرانهي آنها را براي جلوگيري از آن متمركز كرد، مسئلهي مرجعيت عام امام بود كه حتي ساواك در گزارشات رسمي نسبت به آن ابراز نگراني ميكرد. در يكي از اين اسناد كه به 13 ارديبهشت 1347 مربوط است، ميخوانيم:
... چنانچه يكي دو نفر از مراجع حاضر در نجف كه پير شدهاند، مانند حكيم و شاهرودي، فوت نمايند، مسلماً مرجع تقليد مطلق، (امام) خميني خواهد شد... بديهي است مشكلاتي بهوجود خواهد آمد.(247)
واهمه و نگراني رژيم از اين موضوع كاملاً طبيعي بود، زيرا رمز موفقيت رهبري نهضت بيش از هر چيز در گرو موقعيت او از نظر مرجعيت تقليد بود. چون مردم به فتواي او به عنوان حكم الهي مينگريستند و اطاعت از آن را واجب ميدانستند. به اين ترتيب روشن بود، هر چه بر دامنهي تقليد از او افزوده شود، نفوذ سياسي نهضت نيز به همان اندازه گسترش خواهد يافت.
پيشبيني ساواك چندان از واقعيت دور نبود و افراد عادي نيز با توجه به شرايط ايران ميتوانستند آن را پيشبيني كنند. با اين حال رژيم در برابر درگذشت آيتاللّه حكيم در 12 خرداد 1349، همچون رحلت آيتاللّه بروجردي، به عكسالعمل عجولانهاي روي آورد. وي كه در جريان درگذشت آيتاللّه بروجردي تلاش كرده بود مرجعيت را كه مزاحم نقشههاي خائنانهاش ميديد به نجف اشرف بكشاند، اكنون ميكوشيد آن را از نجف به حوزهي اقتدار خود، يعني قم منتقل سازد. در همين راستا درگذشت آيتاللّه حكيم را طي دو تلگراف جداگانه به دو تن از مراجع قم و تهران، تسليت گفت. آن دو نيز در پاسخ، براي موفقيت وي در راه تحكيم مباني اسلام، ترويج مذهب تشيع و تقويت تعليمات عالي دين دعا كردند.
مرجع تراشي شاه(248) از نگاه تيزبين طلاب حوزههاي علميه و اتحاديهي انجمنهاي اسلامي اروپا و امريكا مخفي نماند و به عنوان توطئهي جديد رژيم، افشا شد.
با وجود توصيهي امام به نزديكانش، كه آنها را از نزديكشدن به آتشي كه به منظور مرجعتراشي روشنشده بود بر حذر ميداشت، جريان امر سير طبيعي خود را طي كرد و با بيداري جوامع شيعه در ايران، پاكستان، افغانستان و لبنان، مرجعيت امام فراگيرتر شد تا جايي كه اساتيد قم كه براي زدودن هرگونه ترديدي مرجعيت فراگير امام را به صورت مكتوب مورد تأكيد قرار دادند و علماي مبارز در تهران، شهرستانها و خارج ايران با مطرحكردن مرجعيت عام امام توطئهي رژيم را خنثي، و از اين رهگذر به گسترش روزافزون نهضت و شكلگيري انقلاب فراگير اسلامي كمك كردند.
ساواك در ارزيابي اين حركت عظيم، و راهجويي براي جلوگيري و متوقفكردن آن دچار اشتباهي بزرگ شد. طبق گزارشهاي رسمي، ساواك ابتدا كوشيد تعدادي از رسالههاي امام را در بازار تهران پخش كند تا وانمود كند امام براي بهدست آوردن مقام مرجعيت با مقامات دولتي در ارتباط است،(249) ولي وقتي از اين توطئه نتيجهاي نگرفت، رسالههاي عمليهي امام را جمعآوري كرد و دارندگان آن را تحت تعقيب قرار داد تعدادي از اساتيد قم و علماي مبارز را نيز زنداني و تبعيد كرد.
قيمت رسالههاي امام در اندك مدتي ـ بنا به گزارش رسمي ساواك ـ (250) هر جلد از هشت تومان به صدتومان رسيد و با نامهاي مختلف ـ براي گمراه كردن ساواك ـ در سطح وسيعي منتشر شد. تبعيد اساتيد حوزهي علميهي قم و علماي مبارز به نقاط دور دست نيز موجب شد مردم اين مناطق با اهداف نهضت، افكار امام و انديشههاي انقلابي آشنا شوند.
موج برخاسته از شهادت آيتاللّه سعيدي ـ كه از علماي مبارز تهران بود و بهدست ساواك در 22 خرداد 1349 زير شكنجه به شهادت رسيد و بازتاب جهاني آن ـ بار ديگر نفرت عمومي را برانگيخت و امام را بر آن داشت در اعلاميهاي ضمن ابراز تأثر نسبت به شهادت مرحوم سعيدي در گوشهي زندان و مظلوميت افراد بيگناهي كه به جرم حقگويي در سياهچالهاي زندان مورد شكنجهي وحشيانه قرار ميگيرند، سياست غارتگرانهي امريكا به اسم سرمايهگذاري خارجي و اسارت اقتصادي كشور به دست كارشناسان چپي را افشا كند. امام در ادامهي اعلاميهي خود هشدار داد:
اگر دستگاه خودباخته و جبار مهلت يابد، اين آخرين چوب حراج نيست كه به مخازن زيرزميني و رويزميني اين كشور ميزند; بايد منتظر بالاتر باشند، اگر بالاتري باشد. ...
اينجانب اعلام ميكنم: هر قراردادي كه با سرمايهداران امريكا و ديگر مستعمرين بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احكام اسلام است; و وكلاي مجلسين ايران چون منتخب ملت نيستند، رأي آنها قانوني نيست... در اين قضايا بايد با نظارت مقامات بيطرف جهاني رفراندوم شود، تا خواست ملت معلوم گردد.
رهبر نهضت به مناسبت قرارداد تأسيس ذوب آهن، نفوذ شوروي را به عنوان اين كه نفع آن براي استعمار بيش از سودي است كه به ملت ميرسد، مورد انتقاد قرار داد و آن را وسيلهي اسارت ملت ناميد.